راه نرفته

برای تغیر هیچگاه دیر نیست

راه نرفته

برای تغیر هیچگاه دیر نیست

دو کلمه حرف حساب به خانو مای محترم

بر بالای تپه‌ای در شهر وینسبرگ آلمان، قلعه ای قدیمی‌ و بلند وجود دارد که مشرف بر شهر است. اهالی وینسبرگ افسانه ای جالب در مورد این قلعه دارند که بازگویی آن مایه مباهات و افتخارشان است: ( احتمالا مایه ی مباهات زنانشان )
افسانه حاکی از آن است که در قرن 15، لشکر دشمن این شهر را تصرف و قلعه را محاصره می‌کند. اهالی شهر از زن و مرد گرفته تا پیر و جوان، برای رهایی از چنگال مرگ به داخل قلعه پناه می‌برند.
فرمانده دشمن به قلعه پیام می‌فرستد که قبل از حمله ویران کننده خود حاضر است به زنان و کودکان اجازه دهد تا صحیح و سالم از قلعه خارج شده و پی کار خود روند.
پس از کمی‌مذاکره، فرمانده دشمن به خاطر رعایت آیین جوانمردی و بر اساس قول شرف، موافقت می‌کند که هر یک از زنان در بند، گرانبها ترین دارایی خود را نیز از قلعه خارج کند به شرطی که به تنهایی قادر به حمل آن باشد.
قیافه حیرت زده و سرشار از شگفتی فرمانده دشمن به هنگامی‌که هر یک از زنان شوهر خود را کول گرفته و از قلعه خارج می‌شدند بسیار تماشایی بود.



 بفرما خانوما یاد بگیرن البته عمرا....

نظرات 4 + ارسال نظر
شادی شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:38 ق.ظ http://wordsofshadi.blogsky.com

من هم اگه تو اون شرایط بودم همین کار رو می کردم.

شادی شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:21 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

مطمءن باش اگه زنی هم اینکارو نکنه صد در صد شوهرش ارزش بیرون آوردن نداشته

محمدآقایی یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:29 ب.ظ http://mohammad-aghaiy.blogsky.com/

از دیو و دد ملولم و زنهای قرن 15 آرزوست......

شادی دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:12 ق.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

ببخشید آقایِ ناشناس ؛شما؟؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد