راه نرفته

برای تغیر هیچگاه دیر نیست

راه نرفته

برای تغیر هیچگاه دیر نیست

مرد جوان

مرد جوانی که مربی شنا و دارنده ی چندین مدال المپیک بود٬ به خدا اعتقادی نداشت. او چیزهایی را که درباره خداوند میشنید مسخره میکرد.شبی مرد جوان به استخر سر پوشیده آموزشگاهی رفت. چراغ خاموش بود ولی ماه روشن بود و همین برای شنا کافی بود.مرد جوان به بالاترین نقطه تخته شنا رفت و دستانش را باز کرد تا درون استخر شیرجه برود.ناگهان٬ سایه بدنش را همچون صلیبی روی دیوار مشاهده کرد. احساس عجیبی تمام وجودش را فراگرفت. از پله ها پائین آمد و به سمت کلید برق رفت و چراغ ها را روشن کرد.آب استخر برای تعمیر خالی شده بود

نظرات 6 + ارسال نظر
شادی سه‌شنبه 27 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:46 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

خدایا به بزرگیت شکــــــر
به مهربــونـیــت شکـــــر
به کَــــرَمِـــــت شکـــــــر

محمدآقایی سه‌شنبه 27 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:27 ب.ظ http://mohammad-aghaiy.blogsky.com/

خیلی جالب بود.......

و خداوند در همین نزدیکی ست.............

محمد چهارشنبه 28 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:57 ب.ظ http://formen.blogfa.com

سلام داداش گل من
ببخشید سر نمیزنم
ایشالله آپ میکنیم
آپ کردم خبرت میکنم

بهشت برین پنج‌شنبه 29 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:03 ب.ظ

در انتظار دیدنت همه دلها بیقرارند
ای تک ستاره بهشت :حسرت به دلمان نگذار
السلام علیک یا صاحب الزمان .

افسانه جمعه 30 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:31 ب.ظ http://gtale.blogsky.com

سلام چقدر جالب بود
قربون خداوند برم

mhdlove شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:30 ب.ظ http://www.mhdlove.blogsky.com

با وبت خیلی حال میکنم ایول داری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد